سال هشتاد و یک، نوازندگی رو با گیتار نایلون سیم شروع کردم، دوسال بعدش گیتار الکتریک دست گرفتم و علاقهام به موسیقی در سالهای بعدش جدیتر شد و در سال 90 وارد دانشکده موسیقی دانشگاه هنر شدم و هفت سال به بهانه مقطع کارشناسی و ارشد، اونجا موندم و یاد گرفتم.
اون سالها، تحصیل در کلاس آیلین ارجمند، مهرداد پاکباز، محمدرضا تفضلی و بقیه استادهای دانشگاه، و البته شاگردیام در کلاس گیتار الکتریک سهیل زرین کلک به درکم از موسیقی جهت داد و کمکم کرد از زوایای مختلف ببینمش.
بعد از دانشگاه البته علاقهام به نوازندگی گیتار کلاسیک بیشتر شد و در جشنواره جوان (نوزاندگی کلاسیک، گروه سنی ج) تونستم مقام دوم رو بدست بیارم.
با اینکه رشتهام نوازندگی گیتار کلاسیک بود، ولی علاقهام به موسیقی جز و موسیقی ایرانی، منو به سمت کارهای جز و فیوژن سوق داد. مثل اجراهایی که با آنسامبل «تجربه جز استاندارد» و «جز لاتین – 1402» داشتیم و همکاریم در آلبوم عاشقانههای دور حسین محمدی.
تقریباً همیشه میدونستم علاقهام رو نمیتونم به یک زمینه در موسیقی محدود و متمرکز کنم؛ از سال 88 وارد گروه کر شهر تهران شدهبودم و به عنوان یک خواننده تنور تا سال 92 اونجا فعالیت کردم. بعدتر (94) با کُر آوای ماهان در فستیوال Interkultur – Canta al mare شرکت کردم و سال 95 هم وارد گروهی شدم که سالها آرزوش رو داشتم: گروه آوازی تهران!
با گروه آوازی تونستم تجربههای ارزشمندی از اجراهای داخلی و جشنوارههای خارجی پیدا کنم و البته، اون گروه جایی بود که برای اولین بار متوجه شدم چقدر بازتنظیم آثار برای آنسامبل آکاپلا جذابه و با حمایتهای میلاد عمرانو -بنیانگذار و سرپرست- گروه، آثاری رو که بازتنظیم میکردم اجرا و ضبط میکردن.
تا اوایل شیوع پاندمی کووید توی گروه آوازی تهران موندم و بعد از بیرون اومدن از اون گروه و با مهاجرتم به لاهیجان، سعی کردم با تجربه و علاقهای که توی این زمینه داشتم، خودم خوانندههایی رو برای فعالیت در گروه آکاپلا تربیت کنم و بتونیم در این زمینه باز هم تجربههای جذاب بسازیم.
از سال 93 تدریس گیتار رو شروع کردم و سال 94 برای اینکه کار خودم و همکارها توی تدریس موسیقی پاپ راحتتر بشه مجموعه شیتمیوزیکهای پاپ ایرانی (فصل بیبرگی) رو تألیف کردم.
بعد از دانشگاه، تدریس سلفژ برام جدیتر شده و سعی میکنم تجربهی «شنیدن» و «خوندن» رو با هنرجوهام قدم به قدم جلو ببرم؛ چه به بهانهی کنکور و امتحان دانشگاهشون باشه، چه بخاطر دغدغه دقیقتر شدنشون در نوازندگی و خوانندگی.
با اینکه از سال 91، منبع اصلی درآمدم تدریس موسیقی بوده، همیشه تکراری شدن طرح درس برام یک دغدغه مهم محسوب میشده. معتقدم طرح درس کلاسم، قبل از هرکسی باید برای خود منِ معلم جذاب باشه! برای همین توی سالهای آخر دهه نود، ایدههایی مثل «بداههنوازی روی گیتار» و «هارمونی روی گیتار» رو تبدیل به طرح درس کارگاههای یک روزه و دورههای چند ترمه کردم و با انعطافی که تونستم به طرح درس کلاس سازم بدم،
از سال 1400 به برنامهنویسی علاقمند شدم و سعی کردم «در کنار» موسیقیم، در این مسیر هم پیش برم!
با طراحی وبسایت و طراحی وباپلیکیشنهایی در زمینههای مختلف کار برنامهنویسیم رو ادامه دادم و البته توی تدریسم هم تونستم از طراحی ایدههایی مثل وباپ تعاملی کارگاه تربیت شنواییم استفاده کنم.
اما بعد از مدتی، دیدم مباحث بینارشتهای علوم کامپیوتر و موسیقی شناسی، خیلی خیلی برام جذابن.
آشنایی با MEI (Music Encoding Initiative) اتفاق مهمی برام بود و تونستم در ارتباط با این فریمورک، وباپلیکیشن تمرینات سلفژ و «ریتب» (وب اپلیکیشن رمزنگاری تبلچر موسیقی قدیم) رو طراحی کنم.
سال 2025 تونستم با همکاری تیم ریتب، توی دو کنفرانس MEC 2025 و MedRen 2025 در بخش پوستر شرکت کنم که تونستیم در MedRen برنده بهترین پوستر بشیم.