بی‌انگیزگی در نوازندگی

خیلی وقتا میشه که حس میکنیم «انگیزه» ساز زدن نداریم؛ به خصوص اگه دیگه الزام کلاس و دانشگاه نداشته باشیم و مجبور باشیم روی پای خودمون وایستیم برای برنامه‌ریزی. تو این پست میخوام با توجه به تجربه شخصی خودم در نوازندگی و تجربه‌ای که از مشاهده هنرجوهام و همکارها و دوستانم داشته‌ام سعی کنم یه کم عمیق‌تر این مفهوم «انگیزه» رو باز کنم.


آیا ساز زدن انگیزه میخواد؟

بله که انگیزه میخواد! برای هر کاری که انجام میدیم نیاز داریم پاداشی بگیریم. اگه پاداشی در کار نباشه، شاید حتی برای انجام دادن فعالیت‌های روزمره‌مون هم دچار مشکل بشیم. بنظر من سوال بهتری که میشه پرسید اینه که «ساز زدن، چه جور انگیزه‌ای میخواد؟»


قانون آشنای «تلاش و پاداش»

بیاید ببینیم «تلاش و پاداش» تو کارهای مختلفمون چطور تعریف میشن و چه نسبتی پیدا میکنن؟ مثلاً گرسنه‌ای، غذا میخوری، سیر میشی. همینقدر سرراست! یک سری شغل‌ها هم هستن که همینطوری سرراست میتونن پاداش بدن. مثل رانندگی آژانس، مسافر رو سوار میکنی می‌بری میرسونی به مقصد و دستمزدت رو میگیری. فعالیتهای دیگری هم هستن که توی اونها هم این نسبت تلاش و پاداش، ساده و سر راسته، ولی کمی به انتظار بیشتری نیاز داره؛ همون رانندگی رو اگر شما استخدام شرکتی باشی که ماهیانه حقوق میده، باید تا آخر ماه صبر کنی تا بتونی دستمزدت رو بگیری. دستمزدت هم توی این مثالها، کاملاً تعریف شده و قابل لمسه (انشالله که کافی هم هست)

اما برای کارهای دیگری، نه نسبت تلاش و پاداش اینقدر شفافه و نه دستمزد اونقدری واضح دیده میشه. شما فرایند فارغ التحصیل شدن از دانشگاه رو درنظر بگیر، هم تلاش طولانی‌ای باید داشته باشی (حداقل چهار سال)، هم نسبت تلاش و پاداش برات مبهمه (نمیدونی که نهایتاً مدرک دانشگاهی و دانش و مهارت آموخته بالاخره چقدر به دردت میخوره) و هم جنس اون پاداش، پیچیده‌تره (دیگه فقط به شکل اسکناس خودش رو نشون نمیده و میتونه همراه باشه با موقعیت اجتماعی، رضایت از زندگی، لذت از فعالیتهایی که انجام میدی و ابعاد دیگر)

خب دیگه داشتن انگیزه برای این مثال دوم، اونقدرا ساده نیست. دیگه از خودت انتظار نداری هرروز که از خواب پا میشی و میری دانشگاه، شور و شوق روز قبولی کنکورت رو داشته باشی! ولی باید بتونی تمام مدت تلاشت رو ادامه بدی. برای موفقیت در چنین وضعیتی، هرکسی ممکنه یک روشی رو پیش برده باشه؛ یکی سعی میکنه دانشگاه رو بعنوان «آش کشک خاله» که «بخوری پاته، نخوری پاته» بپذیره و بره و بیاد و درسش رو بخونه تا فارغ التحصیلی، یکی دیگه ممکنه اون مدت زندگیش رو با رفاقتها و تفریح‌هایی همراه کنه تا زیاد سخت نگذره؛ یکی دیگه هم سعی میکنه «از مسیر لذت ببره»؛ یعنی قبل از اینکه به اون پاداش بزرگ نهایی برسه، سعی میکنه در مسیر، دنبال جایزه‌های خیلی کوچک‌تر و قابل دسترس باشه تا همینها سوخت محرکش بشن برای ادامه دادن.


تلاش و پاداش توی نوازندگی

حالا برای پاسخ به سوال اولم که «برای نوازندگی، چه جور انگیزه‌ای لازمه؟» نیاز داریم اول از خودمون بپرسیم:

  1. توی نوازندگی دنبال چه جور پاداشی هستیم؟ آیا خیلی شفاف و قابل لمسه مثل پاداش مالی؟ یا ترکیبیه از موقعیت اجتماعی، رضایت از دیده‌شدن، لذت از خلق کردن و اجرا کردن؟ هرکسی میتونه برای این سوال، جواب یکتای خودش رو داشته باشه. 
  2. آیا نسبت تلاشم با اون پاداش، نسبت ساده و سر راستیه؟ (اجازه بدید منِ رضا سیدی به این سوال جواب بدم: نخیر! به هیچ وجه!)
  3. برای رسیدن به اون پاداش نهایی، چقدر باید صبر کنم؟ خب طبیعتاً براساس جوابی که به سوال شماره یک دادید، جواب این سوال رو میتونید تخمین بزنید. اما اگر تخمینتون بیشتر از سه چهار ماه و یک ساله، باید بهتون بگم که به صرف فکر کردن به «هدف نهایی» خیلی سخته بتونید انگیزه رو در خودتون زنده نگه دارید!

آدمیزادیم خب! چقدر مگه قدرت انتزاع و کنترل تکانه داریم که بتونیم هیجان ایجاد شده از یک تصمیم رو برای ماه‌ها و سال‌ها تر و تازه نگه داریم؟! پس نه تنها طبیعی، بلکه بدیهیه اگر دچار بی‌انگیزگی بشیم!

البته خیلیاتون ممکنه از اینجای کار هم عبور کرده باشید، یعنی با درنظر گرفتن این ابعاد کار نوازندگی، سعی کرده‌اید که برای خودتون جایزه‌های کوچک‌ترِ قابل دستیابی تعریف کنید. اما احتمالاً همون هم مشکل رو حل نکرده. چون توی کار نوازندگی نمیتونی راحت و بی‌دردسر، دستاوردهای کیفی رو به کمّی تبدیل کنی تا تقسیم بشن به اجزای کوچکتر! بحثش مفصله. براش هم راه حل دارم (راه حلی که حداقل، برای خودم جواب داده) اما نمیخوام توی این مطلب واردش بشم.


چه انگیزه‌ای؟

حالا میتونیم جور دیگری به این سوال نگاه کنیم:  «برای نوازندگی، چه جور انگیزه‌ای لازمه؟»

به نظر من، انگیزه‌ای که:

  • حاصل هیجان بزرگ از تصمیم برای رسیدن به هدف بزرگ دور از دسترس نباشه.
  • برای پاداشی باشه بدونیم کِی (در زمانی خیلی نزدیک، مثلاً یکی دو روز آینده) و چطوری (دقیقاً با چه کاری و رسیدن به چه نتیجه‌ای) قراره بدستش بیاریم!

نظرات

دیدگاه خود را بنویسید

©2022 Reza Seyedi. All rights reserved.